ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر!
شام است و قصر سبز پر از برج و بام و راه بوی طعام از همه ی خانه ها بلند سایه به سمت طفل سرازیر می شود تشتی ست در میانه ی شب پر زنور ماهامشب شب هزار و یک این فسانه است
متروکه ای به شام پر از ماه پاره است
ماهی نحیف بسته کمر بر نیایشی
ماهی دگر غریب تر از هر ستاره است
تعبیر خواب شهر فقط آه ، آه ، آه
در امتداد شام سیه تازیانه ها
هریک نواختند گلی بر گونه های ماه
طفل گرسنه آه زجان می زند بلند
بابا زخواب طفل گذر کرده لحظه ای
دست طلب به سوی دلش میکند بلند
تشتی می آورد که نفس گیر می شود
سایه پر از گزند و غم طفل ،جانگداز
طفلک چه زود از دو جهان سیر میشود..
اینجا بهشت و تشت می و عیش شامگاه
یک ، دو ، شماره های نفس ، طفل اوفتاد!
افسوس بر نخیزد ازین ماه باز آه . . . . .
Design By : Pichak |