سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر!

1

بسم رب الحسین ...

یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۶

آخر یه روز حاجتمو ازت می گیرم : می آم توبین الحرمین برات می میرم...
فردا ظهر راهی می شم به سمت جایی که نمی دانم کجاست ...
که نمی دانم کجاست ...
که نمی دانم ...
فردا ...
من خیلی کوچکم . خیلی محتاجم . خیلی ...
دعا ...

نوشته های دیوار در ۱۳۸۶/۰۲/۱۶ و ساعت 09:30

 

2

شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶

یا رب الحسین !

ریگ باد آورده ای را باد برد ...

25 اردیبهشت 85 به سمت مدینه پرواز کردیم و حالا 25 اردیبهشت 86 از کربلا به ایران ... در حالیکه هنوز نمی دونم چی شد ؟؟؟ یه خواب کوتاه کوتاه کوتاه ...

روایتی شنیدم که از یکی از معصومین پرسیده بودن : حیوانات هم به بهشت می رن ؟ امام جواب داده بودن : هیچ شتری به بهشت نمی ره مگر ناقه ی حضرت صالح و هر شتری که در کربلا بمیره ... هیچ سگی به بهشت نمی ره مگه سگ اصحاب کهف و هر سگی که در کربلا بمیره ... هیچ الاغی به بهشت نمی ره مگر الاغ حضرت عزیر و هر الاغی که در کربلا بمیره ...

...

نمی خواستم برگردم . یعنی فکر می کردم می شه به این راحتی ها برنگشت . ولی وقتی به او نجا رسیدم فهمیدم که همه چیز روی حسابه و ماندن و مردن در کربلا رو به هرکسی نمی دن ... و من برگشتم .

...

من برگشتم .

کربلا در کربلا موند و من که باد به بهشت پرتابم کرده بود دوباره به زمین پرتاب شدم ... حالا یک حسی به اسم بین الحرمین در من می تپه و می تپه و می تپه و من خیلی برای این حس کوچیک و ضعیفم.

...

کربلا کربلاست. فقط می شه در موردش همین و گفت . همه چیز با دنیای خاکی فرق داره . همه چیز یه جورایی به هم مربوطه . همه چیز حساب شده ست ... روز اولی که به کربلا رسیدم تب کردم و حسابی مریض شدم . هنوزم مریضم ... روز دوم بردنم دکتر ... فکر کن در کربلا باشی و دلت بخواد تمام روزهاتو تشنه بگذرونی و دکتر بهت بگه باید مایعات زیاد بخوری !!!!!!!!!!! و یک عده مرتب به زور مایعات به خوردت بدن...

حتی نگذاشت یک روز تشنگی در کربلا رو تمرین کنم .......................

...

ریگ باد آورده ای را باد برد ...   


نوشته های دیوار در ۱۳۸۶/۰۲/۲۹ و ساعت 16:46

 

...


نوشته شده در پنج شنبه 86/6/1ساعت 11:56 عصر توسط دیوار نظرات ( ) | |

Design By : Pichak